سلام،
میدانم که نوشتن نامه برای کسانی که حتی نامشان را هم نمیدانی عجیب است و از آن عجیب تر آن است که به خود اجازه دهی نامه ای بنویسی و راجع به عزیزترین رفته آنها بنویسی. مینویسم برای اینکه در این دو روز بارها در دلم با شما صحبت کرده ام و بارها این جملات را تکرار کرده ام، شاید که در واقعیت به گوش شما رسید.
از صمیم دل درک میکنم که در چه شرایط سختی هستید، چه کابوس ها که ندیده اید و چه ناجوانمردانه عزیزتان را از دست داده اید. به شما حق میدهم که شدیدا ناراحت باشید و دلارا را در مرگ دختر نازنینتان و از بین رفتن آرزوها و خوشیهایتان مقصر بدانید. به شما حق میدهم که بخواهید از حق دخترتان دفاع کنید و کسانی را که در این قتل مقصر بوده اند مجازات کنید. به شما حق میدهم که به دنبال درمانی برای کابوسها و غصه های هرروزه تان باشید.
قصد ندارم از دلارا دفاع کنم یا بگویم که مقصر نیست که در این مورد چیزی نمیدانم.
تنها دوست دارم به شما بگویم که شاید چاره کابوسهای شما مرگ دلارا نباشد. شاید مرگ دلارا و عزای پسرعمویتان، آرامش از دست رفته تان را برنگرداند. شاید مجازات دلارا، روح خسته دخترتان را آرام نکند. شاید اگر مهین بود، احتمال ضعیفی میداد که ممکن است دلارا بیگناه بوده باشد و او را میبخشید. شاید و فقط شاید احتمالی باشد که دلارا نمیدانسته و تقصیرش در این ماجرا شایسته مرگ نیست. شاید زنده کردن دلارا، یاد مهین، دختر دلبندتان، را زنده کند.
امیدوارم شادی های زندگیتان بیشتر شود. امیدوارم راهی پیدا کنید که این ناراحتی کمتر عذابتان دهد. امیدوارم تصمیمتان آرامش پایداری برایتان بیاورد. امیدوارم در آینده هیچ شاید و شکی دل نگرانتان نکند.
شاد و مستدام باشید.
آزاده؛ از وبلاگ دلخوشی های کودکانه آزاده
میدانم که نوشتن نامه برای کسانی که حتی نامشان را هم نمیدانی عجیب است و از آن عجیب تر آن است که به خود اجازه دهی نامه ای بنویسی و راجع به عزیزترین رفته آنها بنویسی. مینویسم برای اینکه در این دو روز بارها در دلم با شما صحبت کرده ام و بارها این جملات را تکرار کرده ام، شاید که در واقعیت به گوش شما رسید.
از صمیم دل درک میکنم که در چه شرایط سختی هستید، چه کابوس ها که ندیده اید و چه ناجوانمردانه عزیزتان را از دست داده اید. به شما حق میدهم که شدیدا ناراحت باشید و دلارا را در مرگ دختر نازنینتان و از بین رفتن آرزوها و خوشیهایتان مقصر بدانید. به شما حق میدهم که بخواهید از حق دخترتان دفاع کنید و کسانی را که در این قتل مقصر بوده اند مجازات کنید. به شما حق میدهم که به دنبال درمانی برای کابوسها و غصه های هرروزه تان باشید.
قصد ندارم از دلارا دفاع کنم یا بگویم که مقصر نیست که در این مورد چیزی نمیدانم.
تنها دوست دارم به شما بگویم که شاید چاره کابوسهای شما مرگ دلارا نباشد. شاید مرگ دلارا و عزای پسرعمویتان، آرامش از دست رفته تان را برنگرداند. شاید مجازات دلارا، روح خسته دخترتان را آرام نکند. شاید اگر مهین بود، احتمال ضعیفی میداد که ممکن است دلارا بیگناه بوده باشد و او را میبخشید. شاید و فقط شاید احتمالی باشد که دلارا نمیدانسته و تقصیرش در این ماجرا شایسته مرگ نیست. شاید زنده کردن دلارا، یاد مهین، دختر دلبندتان، را زنده کند.
امیدوارم شادی های زندگیتان بیشتر شود. امیدوارم راهی پیدا کنید که این ناراحتی کمتر عذابتان دهد. امیدوارم تصمیمتان آرامش پایداری برایتان بیاورد. امیدوارم در آینده هیچ شاید و شکی دل نگرانتان نکند.
شاد و مستدام باشید.
آزاده؛ از وبلاگ دلخوشی های کودکانه آزاده
No comments:
Post a Comment